تنها نیمی از من اینجا در تهران است...
دوست دارم سوار قطار شوم و
جایی بروم که نیمه ی دیگرم رها شده است...
دلم می خواهد گرفتار توفان شوم
درست میانه ی راه...!
شـــگفت انگیز است!
همه چیز درآسمان به رقص در خواهد آمد و من
خود را به مکانی دورافتاده خواهم سپرد...!
عاشـــــقم ..،
تمنای چیزی بیشـــترازاین بادهای خمار پاییزی دارم،
باید بلایی بر سرم آمده باشد...!!!
مردم را می بینم و می دانم سرشـــتشان نیک است
اما اشتراک من با آنها بس اندک است...
و باز توفان را بیشـــتر و بیشـــتر از هر چیز دوســـت دارم...!
I.IOIVII