فروردین ۰۵، ۱۳۸۹

Next Year


.....................................................................................Photographer: Elham Asadi

سیب های پلاسیده ی این هفت سین
استکان چای نیم خورده ی خاموش
خمیازه می کشد ماهی ِ قرمز تنگ
از این همه بعد از ظهر بی مهمان
...
لطفا پس از شنیدن صدای بوق
پیغام بگذارید !
.
.
.
به گمانم حرفهای شما
شنیدنی تر از هزیانهای من باشد

...
گلایه های سفید
آرزوهای بنفش
سالی سبز در لحظه های سیاه
و جای خالی من در تمام عکسهای یادگاری
...
بهار شده است
عادت نمی کنم به این عمر بی سال
وگرنه باید همیشه یک لبخند به صورتت چسبیده باشد
خدا که به خواب می رود
بیداری ام سنگین تر می شود !!!

جان می کنم تا از این کلمات بکنم
بی ربط شوم... بی واو
اما پشت این در
آدمها گامهایشان پیشتر از نگاهشان می رود !
خورشید می بالد و سایه ها بلندتر می شوند
عکسها به تمامی قاب می شوند
این روزها هیچ عکسی سیاه نمی شود
لحظه ها رام شده اند
سرکشی نمی کنند

خاطره ها می آیند ... می مانند...!
و فردا هیچ رویای دوری تو را غافلگیر نمی کند !!!
آری ...
حالا کلاغها هم به نرسیدن افتخار می کنند
...
!!!
می روم چای بریزم...
لطفا پس از شنیدن صدای بوق
پیغام بگذارید!
.
.
.
اینجا
پیش شما
لحظه ای هست...، رام نمی شود
...
!!!

I.IOIVII

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

..Words have no meaning
,To hold such a feeling
,Can there be a way out of here....


Richard Wright) Eynollah)

ناشناس گفت...

royaye doore man aghebat to ra ghafelgir khahad kard mahe man ... delam az doorie cheshmat morde , to khial mikoni khabesh borde

مـــریـــمـ گفت...

به بهار که فکر می کنم شکوفه ها در ذهنم خمیازه می کشند..
ردی از سال نو را روی کاغذ می آورم، کاغذ رنگ دلشوره به خود می گیرد...
...
..
.
بهار را در باغچه می کارم، سبز خواهد شد..می دانم!.

PEDRAM گفت...

جان می کنم تا از این کلمات بکنم
بی ربط شوم... بی واو
اما پشت این در
آدمها گامهایشان پیشتر از نگاهشان می رود !

نصیر گفت...

کمر هفته شکست
می توانم بروم پس فردا
نفسی تازه کنم
می توانم راحت
با تکان دادن دستم همه جا پر بزنم
می توانم بروم
و به فرمان دلم
سر دیوار تو دستی بزنم
!ای دل خسته ، به پیش
برویم
تا دیاری که در آن (ایست ، خبردار)ی نیست
برویم
تا که چشمانم را
در خیابان بچرانم یک شب
مادرم
چای را دم کرده ست
و سماور سخن از آمدنم می گوید ؛

KiarasH گفت...

این روز ها و درست این روز ها، نمره های سادگی ام مدام بیست می شود ./

Javaneh گفت...

با نگاه کردن به این عکس خاطرات زیادی برام زنده میشه، احساسات مختلف، انگار یه جوری میخوام عکس رو رنگی کنم، تا فقط شادی ها بمونن و امید. این قطره های آب خیلی زیباست

mazi گفت...

مدتی هستش که دیگه سال ها برام مردن
مثل ماه ها و هفته ها و روزها که از قبل به همین بلا مبتلا شدن !
خیلی وقته بهار دیگه برام معنی تازه شدن نمیده بلکه تنها معنیش شده بلندتر شدن روز و اضافه شدن ساعت کار و تنهایی !

حالا سالها هم فقط برای سپری شدن وجود دارن مثل ماه ها ، مثل روزها و فصلها از معنی خالی شدن برام !!!

Unknown گفت...

in neveshte kheili hess dare.....kheili mamnooon....dar zemn akse jalebi ham dare.........

صالح گفت...

این‌جا پیش شما، لحظه‌ای هست
رام نمی‌شود

hadi گفت...

..
گلایه های سفید
آرزوهای بنفش
سالی سبز در لحظه های سیاه
و جای خالی من در تمام عکسهای یادگاری
..

نمی دانم کجای این سالها از یاد برده ام
آرزوی هرچه باتو بودن است
لحظه های بی تو کندن است

فوق العاده بود ممنون
---------


جاي تو خالي نيست
کسي بود انگار
مثل آدمکي برفي
آب شده
در اين تصوير


هادی